در خلاصه داستان فیلم مرد فراری چنین آمده است که در آینده های بسیار دور، «رانینگ من» پربیننده ترین برنامه تلویزیونی است؛ مسابقه ای مرگبار که در آن شرکت کنندگان، معروف به «دوندگان»، باید به مدت ۳۰ روز زنده بمانند، در حالی که توسط آدمکش های حرفه ای شکار می شوند و تک تک حرکاتشان برای تماشاگرانی تشنه خون پخش می شود. با هر روزی که می گذرد، جایزه نقدی بزرگ تر می شود.
در خلاصه داستان انیمیشن حیوانات خانگی در قطار چنین آمده است که وقتی گروهی از راهزنان حیوانی برای یک کلاهبرداری معمولی راهی می شوند، ناگهان خود را درگیر سرقتی پیشرفته و پرهیجان از یک قطار فوق سریع می یابند. حالا نجات حیواناتِ داخل این قطار پر سرعت بر عهده فالکن، یک راکون دزد خرده پا، و رِکس، سگ پلیسی درستکار است.
در خلاصه داستان فیلم هویت دزدیده شده: آخرین هکر چنین آمده است که سلسله ای از پرونده های قتل رخ می دهد که تنها زنان با موهای بلند و تیره را هدف قرار می دهد. قربانیان پیش از کشته شدن، به طور اتفاقی تلفن های همراهشان را گم می کنند و اطلاعات شخصی شان توسط قاتل به سرقت می رود.
در خلاصه داستان فیلم نگهبان چنین آمده است که یک سفر عاشقانه به کلبه ای دورافتاده در سالگرد ازدواج، زمانی رنگی تاریک و هولناک به خود می گیرد که موجودی مرموز و شوم خود را آشکار می کند و زوج را وادار می سازد با گذشته تسخیرشده و رازآلود این ملک رو به رو شوند.
در خلاصه داستان انیمیشن کریسمس با سگ های نگهبان چنین آمده است که رابل با هیجان منتظر است تا بابانوئل برایش یک دریل لیزری نو بیاورد، اما همه چیز وقتی به هم می ریزد که بابانوئل سرما می خورد و دیگر نمی تواند هدیه ها را تحویل بدهد. در همین میان، شهردار هامدینگر تصمیم می گیرد خودش راهی قطب شمال شود تا همهی هدیه ها را برای خودش بردارد.
در خلاصه داستان فیلم اوه چه خوش میگذره چنین آمده است که کلر کلاستر، با بازی میشل فایفر، ستون اصلی خانواده ای شلوغ اما دوست داشتنی است که هر سال در فصل تعطیلات همه چیز را کنار هم نگه می دارد؛ از شیرینی هایی با روکش بی نقص گرفته تا کادوهایی که با وسواس بسته بندی شده اند. هیچ کس مثل کلر حال و هوای کریسمس را نمی سازد. اما امسال، وقتی فرزندان بالغش و همسر حواس پرتش درگیر درام های شخصی خود می شوند، یک اشتباه بزرگ مرتکب می شوند: مادرشان را فراموش می کنند.
در خلاصه داستان انیمه افسانه هی ۲ چنین آمده است که ماجرا پیش از سریال انیمیشنی و پس از فیلم اول رخ میدهد. پس از حملهای به دنیای ارواح، صلح میان انسانها و ارواح از هم میپاشد. همه نشانهها به ووژیان میرسد و او و شاگردش را در خطر قرار میدهد. شیائوهِی و همدرس ارشدش، لویه، راهی سفری ماجراجویانه میشوند تا حقیقت را کشف کنند؛ تلاشی برای پیدا کردن عامل پنهانِ حمله و جلوگیری از شعلهور شدن جنگ میان انسانها و ارواح.
در خلاصه داستان فیلم ویرانگر چنین آمده است که تونی، تفنگدار دریایی سابقی که با اخراجی ننگین از ارتش جدا شده، حالا مکانیکی ساده است. اما وقتی برادر بی پروایش، بابی، با تصمیم های اشتباه خود خشم یکی از سرکرده های بانفوذ دنیای جرم را بر می انگیزد، مسیر تازه زندگی تونی ناگهان و برخلاف میلش تغییر می کند.
در خلاصه داستان فیلم قسم می خورم چنین آمده است که جان دیویدسن از سنین پایین به سندرم تورت مبتلا شده بود. اختلالی که او را از همسالانش جدا کرد و باعث شد درک نشدن و تنهایی را تجربه کند. او مجبور بود با شرایطی زندگی کند که کمتر کسی آن را دیده یا می شناخت.
در خلاصه داستان فیلم نفت سارا چنین آمده است که این فیلم الهام گرفته از داستان واقعی و شگفت انگیز سارا رکتور است؛ دختری سیاه پوست که اوایل قرن بیستم در سرزمین های بومی اوکلاهما به دنیا آمد. زمینی خشک و بی ارزش به او واگذار شده بود، اما سارا ایمان داشت که زیر این خاک نفت نهفته است؛ ایمانی که خیلی زود درست از آب در می آید.
در خلاصه داستان فیلم شیون چنین آمده است که همه چیز با ناله ای دور و رو به خاموشی آغاز می شود. از لحظه ای که آندریا برای نخستین بار آن را می شنود، حضور وحشتناکی را احساس می کند که تعقیبش می کند؛ حضوری که نه دیده می شود، نه قابل درک است و نه می توان با آن جنگید. بیست سال قبل تر و هزاران کیلومتر دورتر، ماری نیز گرفتار همین نیروی هولناک شده بود.
در خلاصه داستان فیلم پنج شب با فردی ۲ چنین آمده است که یک سال از کابوس ماورایی در پیتزا فروشی «فردی فازبر» گذشته است. اتفاقات آن شب حالا به یک افسانه محلی اغراق آمیز و سرگرم کننده تبدیل شده و حتی الهام بخش اولین جشن «فازفست» شهر شده است. مایک، نگهبان سابق، و ونسا، افسر پلیس، حقیقت ماجرا را از ابیِ ۱۱ساله پنهان کرده اند؛ به ویژه سرنوشت دوستان انیماترونیکی اش. اما وقتی ابی مخفیانه برای دیدار دوباره با فردی، بانی، چیکا و فاکسی بیرون می رود، زنجیره ای از اتفاقات وحشتناک آغاز می شود؛ اتفاقاتی که رازهای تاریک ریشه های واقعی فردیز را آشکار می کند و وحشتی فراموش شده را پس از دهه ها دوباره آزاد می سازد.
در خلاصه داستان فیلم خانه جهنمی: دودمان چنین آمده است که سال ها پس از یک تجربه نزدیک به مرگ، ونسا شپرد همچنان با رویاها و کابوس ها دست و پنجه نرم می کند. او در شهری به نام آبَدون زندگی می کند؛ شهری که انگار با نیرویی غیر قابل توضیح اجازه رفتن به او نمی دهد. وقتی اطرافیانش به طور ناگهانی و مرموز شروع به مردن می کنند، ونسا کم کم به ارتباط هولناک خود با هتل آبَدون، عمارت کارمایکل و قتل های اسرارآمیزی پی می برد که دهه هاست در این منطقه رخ می دهند؛ خیلی قبل تر از وقایع Hell House LLC.
