Posthouse 2025
در خلاصه داستان فیلم خانه تاریکی چنین آمده است که یک تدوین گر سینما که گذشته آشفته ای دارد، همراه با دخترش مشغول بازسازی یک فیلم صامت ترسناکِ ناتمام می شود. کاری که ناخواسته به آزاد شدن هیولایی باستانی می انجامد.
در خلاصه داستان فیلم خانه تاریکی چنین آمده است که یک تدوین گر سینما که گذشته آشفته ای دارد، همراه با دخترش مشغول بازسازی یک فیلم صامت ترسناکِ ناتمام می شود. کاری که ناخواسته به آزاد شدن هیولایی باستانی می انجامد.
در خلاصه داستان فیلم گوشت می کشد چنین آمده است که میرته برای پیوستن به یک گروه تندرو حامی حقوق حیوانات به نام ارتش حیوانات، مخفیانه از بی رحمی های جاری در یک مزرعه پرورش خوک فیلمبرداری می کند. اما زمانی که آن ها برای آزاد کردن خوک ها باز می گردند، متوجه می شوند که همگی آن ها تلف شده اند. حال رهبر گروه به دنبال انتقام از فرزندان مزرعه دار می رود و با بالا گرفتن خشونت، میرته مجبور می شود میان دو جبهه یکی را انتخاب کند.
در خلاصه داستان فیلم كفن چنین آمده است که در دهه ۲۰۰۰ میلادی، چندین خانواده در سلیمانیه با ضبط ویدیوها و نگهداری آرشیوهای مختلف، خاطرات خانوادگی خود را ثبت می کردند. پری، دختری در اوایل نوجوانی، به تازگی ازدواج کرده است. مادرش زمانی که بسیار کوچک بود از دنیا رفته و او تمام عمرش را در کنار عمه و دخترعمه اش گذرانده است. عمه و دخترعمه، ازدواج او را با مردی خارج از خانواده ترتیب می دهند؛ تصمیمی که بعدها مشکلات جدی و عمیقی در زندگی پری و همسرش ایجاد می کند. این بحران ها پری را وادار می کند تا به سراغ آرشیوهای قدیمی خانوادگی برود، شاید در دل خاطرات گذشته، راهی برای حل مشکلات امروز پیدا کند.
در خلاصه داستان فیلم وحشت در بیابان مرتفع ۴: شکوه چنین آمده است که در یک مزرعه دور افتاده در نوادا، زنی به جعبه ای دست نخورده و مدفون شده بر می خورد. محتویات این جعبه کم کم پرده از گذشته ای هولناک بر می دارند؛ گذشته ای که قرار نبوده هرگز کشف شود.
در خلاصه داستان فیلم خاکروبه چنین آمده است که دختری هشت ساله از همسایه حیله گرش کمک می خواهد تا هیولایی را که زیر تختش زندگی می کند و به گمان او خانواده اش را خورده، بکشد!
در خلاصه داستان فیلم تپه خوک چنین آمده است که کری از کودکی شیفته افسانه محلی «تپه خوک» بوده؛ موجودات جهش یافته و نفرت انگیزی که می گفتند برای تولید مثل و گسترش آشوب در منطقه زندگی می کنند. حالا که او بزرگ شده و رویای نویسنده شدن را در سر دارد، نمی تواند این فکر را از ذهنش بیرون کند که شاید این داستان ها فقط افسانه نباشند؛ مخصوصا حالا که دهمین زن از شهر زادگاهش ناپدید شده است.
در خلاصه داستان فیلم هم خونه ای ها چنین آمده است که کارتیک و آنو که تازه ازدواج کرده اند، یک آپارتمان قدیمی می خرند و زندگی مشترکشان را آغاز می کنند. خیلی زود اتفاقات عجیبی در خانه رخ می دهد و آن ها فکر می کنند پای یک روح در میان است؛ اما به تدریج با حقیقتی شوکه کننده رو به رو می شوند که همه چیز را تغییر می دهد.
در خلاصه داستان فیلم دیده بان چنین آمده است که یک زن جوان برای فرار از زندگی آشفته اش، شغلی در یک برج دیده بانی آتش سوزی در دل طبیعت دور افتاده قبول می کند. اما اوضاع زمانی رنگی تاریک و هولناک به خود می گیرد که اتفاقاتی عجیب و ماورایی یکی یکی شروع به رخ دادن می کنند.
در خلاصه داستان فیلم در خون ما چنین آمده است که وقتی فیلم سازی به نام امیلی وایلند به همراه فیلم بردارش دَنی تصمیم می گیرند مستندی صمیمی دربارهی دیدار دوباره امیلی با مادر دورافتاده اش پس از ده سال بسازند، خیلی زود روشن می شود که هیچ چیز آن طور که به نظر می رسد نیست. با ناپدید شدن ناگهانی مادر ـ که شاید دوباره گرفتار همان اعتیادهایی شده باشد که زمانی خانواده را از هم پاشید ـ امیلی و دنی ناچار می شوند سرنخ هایی هر چه تاریک تر و هولناک تر را کنار هم بگذارند تا پیش از آن که خیلی دیر شود، او را پیدا کنند.
در خلاصه داستان فیلم نگهبان چنین آمده است که یک سفر عاشقانه به کلبه ای دورافتاده در سالگرد ازدواج، زمانی رنگی تاریک و هولناک به خود می گیرد که موجودی مرموز و شوم خود را آشکار می کند و زوج را وادار می سازد با گذشته تسخیرشده و رازآلود این ملک رو به رو شوند.
در خلاصه داستان فیلم شیون چنین آمده است که همه چیز با ناله ای دور و رو به خاموشی آغاز می شود. از لحظه ای که آندریا برای نخستین بار آن را می شنود، حضور وحشتناکی را احساس می کند که تعقیبش می کند؛ حضوری که نه دیده می شود، نه قابل درک است و نه می توان با آن جنگید. بیست سال قبل تر و هزاران کیلومتر دورتر، ماری نیز گرفتار همین نیروی هولناک شده بود.
در خلاصه داستان فیلم پنج شب با فردی ۲ چنین آمده است که یک سال از کابوس ماورایی در پیتزا فروشی «فردی فازبر» گذشته است. اتفاقات آن شب حالا به یک افسانه محلی اغراق آمیز و سرگرم کننده تبدیل شده و حتی الهام بخش اولین جشن «فازفست» شهر شده است. مایک، نگهبان سابق، و ونسا، افسر پلیس، حقیقت ماجرا را از ابیِ ۱۱ساله پنهان کرده اند؛ به ویژه سرنوشت دوستان انیماترونیکی اش. اما وقتی ابی مخفیانه برای دیدار دوباره با فردی، بانی، چیکا و فاکسی بیرون می رود، زنجیره ای از اتفاقات وحشتناک آغاز می شود؛ اتفاقاتی که رازهای تاریک ریشه های واقعی فردیز را آشکار می کند و وحشتی فراموش شده را پس از دهه ها دوباره آزاد می سازد.