در خلاصه داستان فیلم سیل عظیم چنین آمده است که سیلی عظیم سیاره زمین را در بر می گیرد. مردم، از جمله آن نا و هی جو، برای بقا در ساختمان آپارتمانی شان که آرام آرام در آب فرو می رود، دست و پنجه نرم می کنند. آن نا پژوهشگر توسعه هوش مصنوعی است و هی جو عضو یک تیم امنیت منابع انسانی. کسی که تلاش می کند آن نا را از این فاجعه نجات دهد. اما پرسش اصلی این است: چرا هی جو حاضر است جانش را برای نجات آن نا به خطر بیندازد، و چه کسی پشت این تلاش پنهان است؟
در خلاصه داستان فیلم اودیسه یک نویسنده ۲ چنین آمده است که لو کونگ وِن، رمان نویسی که به قعر زندگی سقوط کرده، تصمیم می گیرد رمان خودش با نام «خداکُشی» را با دستان خودش نابود کند. هم زمان، در دنیای رمان، قهرمان داستان نیز برای سرپیچی از سرنوشتی که از پیش برایش نوشته شده، سفری از جنس مقاومت را آغاز می کند.
در خلاصه داستان آواتار 3: آتش و خاکستر آمده است که داستان اصلی آواتار: آتش و خاکستر حول معرفی قوم خاکستر، یک قبیله ناوی تهاجمیتر و جنگجوتر میچرخد. برخلاف قبایل صلحجوی اوماتیکایا و متکایینا که پیشتر دیدهایم، قوم خاکستر نمایانگر جنبهای متفاوت از فرهنگ ناوی است که نمادگرایی و قدرت خود را از آتش میگیرد. این قبیله در نزدیکی مناطق آتشفشانی زندگی میکند و به رهبری وارنگ در این فیلم نقشی محوری خواهند داشت و دینامیکهای بین ناویها و انسانها در پاندورا را به چالش خواهند کشید. علاوه بر قوم خاکستر، آواتار: آتش و خاکستر دو فرهنگ جدید دیگر را معرفی خواهد کرد که دنیای پاندورا را غنیتر و متنوعتر خواهد کرد.
در خلاصه داستان فیلم مرد فراری چنین آمده است که در آینده های بسیار دور، «رانینگ من» پربیننده ترین برنامه تلویزیونی است؛ مسابقه ای مرگبار که در آن شرکت کنندگان، معروف به «دوندگان»، باید به مدت ۳۰ روز زنده بمانند، در حالی که توسط آدمکش های حرفه ای شکار می شوند و تک تک حرکاتشان برای تماشاگرانی تشنه خون پخش می شود. با هر روزی که می گذرد، جایزه نقدی بزرگ تر می شود.
در خلاصه داستان فیلم ترول ۲ چنین آمده است که وقتی یک ترول خطرناک از خواب بیدار می شود و ویرانی را در سراسر نروژ رها می کند، ماجراجویان محبوب —نورا، آندریاس و کاپیتان کریس— وارد خطرناک ترین مأموریت زندگی شان می شوند.
در خلاصه داستان فیلم ترون: آرس چنین آمده است که یک برنامه فوق پیشرفته به نام آرس از دنیای دیجیتال وارد دنیای واقعی می شود و مأموریتی خطرناک را آغاز می کند.
در خلاصه داستان فیلم قتل در سفارت چنین آمده است که در سال ۱۹۳۴، میرندا گرین، کارآگاه خصوصی، از انگلستان به مصر سفر میکند. او باید قتلی را که در مکانی به ظاهر ایمن رخ داده بررسی کند: سفارت بریتانیا در قاهره، جایی که در همان شب یک سند فوق سری دزدیده شده است. همه کسانی که در این مکان بسته حضور داشتهاند مظنون هستند: عکاس آمریکایی، دانشجوی انگلیسی، بازیگر آمریکایی، محافظ امنیتی مصری، مترجم سفیر، باغبان مصری و – چرا که نه؟ – خود سفیر. اما چه کسی انتظار داشت که یک گروه کوچک از نازیها پشت یک نقشه باشند که هم کاخ باکینگهام و هم صلح جهانی را به خطر میاندازد؟
در خلاصه داستان فیلم شکارچیان گنج: ردپای خوفو چنین آمده است که آیا گنج فرعون خئوپُس در جریان لشکرکشی ناپلئون به مصر پیدا شد، به فرانسه منتقل شد و سپس در پاریس پنهان ماند؟ کریستیان رابینسون، باستانشناس کاریزماتیک و اهل روشهای نامتعارف، از زمانی که در حفاریهای تازه قاهره به کتیبهای مرموز برخورد کرد، به این موضوع ایمان آورد. او مصمم است سرنخهایی را که دومینیک ویوان دنون، نخستین مدیر لوور، بر جا گذاشته بود رمزگشایی کند.
در خلاصه داستان فیلم دث استاکر چنین آمده است که دثاستاکر جنگجویی است که از سوی یک پیرزن جادوگر مأمور میشود تا سه قدرت آفرینش، یک جام، یک گردنآویز و یک شمشیر را به دست آورده و با هم متحد کند، زیرا اگر چنین نکند، جادوگر شروری به نام مونکار آنها را به چنگ آورده و برای مقاصد شوم خود به کار خواهد بست. دثاستاکر پس از به دست آوردن شمشیر، به گروهی از مسافران میپیوندد که عازم یک مسابقه بزرگ هستند، مسابقهای که قرار است برترین جنگجوی جهان را مشخص کند. در همین حال، پادشاهی غاصب، شاهزاده خانم واقعی را در اسارت نگه داشته و نقشه میکشد تا دثاستاکر را به قتل برساند. حال این جنگجوی دلاور باید برای آزادی شاهزاده خانم مبارزه کند.
در خلاصه داستان فیلم میلارپا چنین آمده است که در جهانی پساآخرالزمانی که طبیعت بر تکنولوژی غلبه کرده، «میلا» دختر دوازدهسالهای است که پس از کشتهشدن پدرش دچار فروپاشی روحی میشود. او سفری را آغاز میکند تا از اشتباهات و کارهای تاریکی که انجام داده رهایی یابد و راهی برای نجات خودش ــ و شاید جهان ــ پیدا کند.
در خلاصه داستان فیلم غارتگر: سرزمین های بد چنین آمده است که یک شکارچی جوان که از قبیلهاش رانده شده، در سفری برای یافتن دشمن نهایی خود، با همپیمانی غیرمنتظره روبهرو میشود.