دانلود فیلم نزدیک تر 1393 با پخش آنلاین

فیلم نزدیک تر ۱۳۹۳ اثری از مصطفی احمدی؛ اولین آدمی هستی که انقد بهم نزدیکه

فیلم نزدیک تر اثری در ژانر درام، اجتماعی، خانوادگی و عاشقانه به کارگردانی و تهیه کنندگی مصطفی احمدی و سپهر سیفی و نویسندگی مشترک بهرام توکلی و هستی بشروتنی می باشد که در سال ۱۳۹۳ تولید شده است.

فیلم نزدیک تر در تاریخ ۵ اسفند ۱۳۹۴ در سینماهای ایران اکران شده‌ است و از جمله مهم ترین بازیگران آن می توان به صابر ابر، پگاه آهنگرانی، پارسا پیروزفر، نازنین فراهانی، محمد بحرانی، شیرین یزدانبخش، فراز مدیری و ستاره اسکندری اشاره کرد.

فیلم نزدیک تر در مجموعه ای از جشنواره های داخلی و خارجی شرکت کرده است که از جمله مهم ترین آن ها می توان به سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر، بیست و نهمین جشنواره بین‌ المللی فیلم مونترآل، نهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی و چهل و ششمین جشنواره بین‌ المللی فیلم هند اشاره کرد.

همچنین یک اثر دیگر از این کارگردان ببینید: دانلود فیلم میلیونر میامی ۱۳۹۵ اثری از مصطفی احمدی

فیلم نزدیک تر ۱۳۹۳

خلاصه و موضوع داستان

در خلاصه داستان فیلم نزدیک تر چنین آمده است که علی (صابر ابر) به نامزدش، مهتاب (پگاه آهنگرانی) به دروغ گفته‌است که همه اعضای خانواده‌اش را در یک تصادف رانندگی از دست داده‌است. اما یک شب تصمیم می‌گیرد که واقعیات زندگی‌اش را برای مهتاب بازگو کند.

علی، مهتاب را به منزل خانوادگی‌شان در بیرون از تهران می‌برد؛ خانه‌ای که مادرش در آنجا زندگی می‌کند و در شب ورود آنها همه اعضای خانواده برای مهمانی خداحافظی برادر زادهٔ علی در آنجا حاضر شده‌اند. بازگشت ناگهانی علی به خانه به درگیری‌های‌های لفظی شدید بین او و برادر و خواهرش می‌انجامد.

مهتاب در بین پرخاش‌ها در میابد که علی در پی اعتیاد، سه سال ناپدید شده بوده و جستجوهای خانواده برای یافتن او بی‌نتیجه بوده‌است. اما مادرش از بازگشت علی ، شادمان می شود. تندی‌های اعضای خانواده موجب می‌شود علی در پی ترک خانه برآید ولی مهتاب می‌خواهد بماند و بفهمد که دلیل ناراحتی شدید برادر و خواهر از بازگشت علی چیست.

صابر ابر: دیروز که توو اون رستوران بینِ راهیه بودیم، تو یه جوک گفتی… بعد اون قدر خندیدی که غذا ریخت رو آستینت… بعد رفتی دستات، آستینتو بشوری، یه دو سه دیقه طول کشید… من توو همه‌ی اون دو سه دیقه، به پالتوت! به کیفت، به قاشقت که اون جوری کنارِ بشقابت گذاشته بودی، به عروسک جا سوئیچی‌ت! حتی به هوای نفست که اونجا رو پر کرده بود فکر میکردم… بعد احساس کردم تو اولین آدمی هستی که انقد بهم نزدیکه… انقدر راحت زندگی میکنه! انقدر راحت میخنده! حرف میزنه، میخنده… برای همین نمیخواستم دیگه به این دروغ ادامه بدم…